شاهزاده کوچولوی من

هفته دهم

جوجه کوچولوی مامان ده هفتگی ات مبارک قربونت بره مامانی که روز به روز تو دل مامانی داری بزرگ و بزرگتر میشی٬ و اصلا مامانی را اذیت نمیکنی ٬بابائی هم دوروز پیش از مسافرت برگشت برای تو هم کلی چیزهای خوشگل آورده حالا بعدا عکسهاشو برات میزارم . تازه یه خبر خوب دیگه هم دارم عمه سمیه دیروز زنگ زد و گفت که خدا به اون هم یه نی نی هدیه داده خیلی خوشحال شدیم امیدورام که هر دوتون به سلامتی بیایید تو بغلمون .   حالا بزار ببینیم کنجد کوچولوی مامان این هفته چه تغییراتی کرده. كودك شما ديگر يك رويان كوچك نيست! هرچند او بزرگتر از يك آلو نيست، يعني طول بدن او از فرق سر تا انتهاي بدن تنها در حدود 2.5 سانتي متر يا كم...
28 شهريور 1391

هفته نهم

نه هفتگی ات مبارک باشه حبه ی انگورم خوبی گلکم ؟ میدونی امروز تو خونمون دو تا تولد داریم هم نه هفتگی تو و هم تولد بابا امیر ولی خوب بابائی اینجا نیست تا با هم تولدشو جشن بگیریم آخه هنوز از مسافرت برنگشته.اما وقتی برگشت سه تایی با هم تازه بابائی برات کلی هم سوغاتی گرفته . قربونت برم نفسم که تو این روزا شدی همدم تنهایی مامانی .هرروز کلی باهات حرف میزنم میدونم که صدامو میشنوی .تو این هفته حالت خاصی نداشتم فقط گاهی احساس خستگی میکنم و کمرم درد میکند. میدونی از هفته گذشته مامانی کلاسهاش شروع شده و حسابی درگیر درس شده ولی خودمونیم تو این تابستونی حسابی مامانی پشتش باد خورده و تنبل شده اما خوب سعی میکنم جبرا...
28 شهريور 1391

هفته هشتم

سلام کنجد کوچولوی مامان هشت هفتگی ات مبارک عزیز دلم. الهی قربونت برم بالاخره اومدم و وبلاگتو درست کردم به خودم قول داده بودم وقتی اولین بار دیدمت بیام و یک وبلاگ برات درست کنم هرهفته برات بنویسم از تو که داری روز به روز تو وجودم بیشتر جون میگیری و هر روز بزرگتر میشی، از خودم و بابا امیر . نمیدونی که هر ماه چقدر با بابائی بیصبرانه انتظار اومدنت را میکشیدیم خیلی سخت بود اما خوب خدا را شکر که بالاخره اومدی تو دلم . درست روز ١٠/٠٨/٢٠١٢(٢٠ مرداد ماه ٩١( بود روزی که فهمیدم خدا زیباترین  هدیه اشو بهم داد وای شوکه شده بودم نمیتونستم باور کنم برای همین با بابائی تصمیم گرفتیم به کسی چیزی نگیم تا کاملا مطمئن بشیم . قرار...
21 شهريور 1391
1